۱۶۵ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

پـَـ نـَـ پـَـ های باحال تصویری

260 پـَـ نـَـ پـَـ های باحال تصویری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حسین حسن بیگی

مرد پولدار و موسسه خیریه

rich man مرد پولدار و موسسه خیریه

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تاکنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی داد؟

مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.

وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه. نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی…

وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم این همه گرفتاری دارید…

وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکرده‌ام، شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم!!؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حسین حسن بیگی

آقا دیب داری !؟

drugstore آقا دیب داری !؟

یارو زبونش می گرفته، می ره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟ کارمند داروخونه می گه: دیب دیگه چیه؟ یارو جواب می ده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

کارمنده می گه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟

یارو می گه: بابا دیب، دیب!

طرف می‌بینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه می گه.

اون میاد ‌می پرسه: چی می‌خوای عزیزم؟

یارو می گه: دیب!

رئیس می پرسه: دیب دیگه چیه؟

یارو می گه: بابا دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ‌ورش دیب داره.

رئیس داروخونه می گه: تو مطمئنی که اسمش دیبه؟

یارو می گه: آره بابا. خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟

رئیس هم هر کاری می‌کنه، نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه…
یکی از کارمندای داروخونه میاد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره. فکر کنم بفهمه این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.

رئیس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع برش داره بیارتش.
می‌رن اون کارمنده رو میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟

یارو می گه: دیب!
کارمنده می گه: دیب؟
یارو: آره.
کارمند: که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو: آره.
کارمند: داریم! چطور نفهمیدن تو چی می خوای؟!

همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی یه مشمع مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.
همه جمع می شن دور اون کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟

کارمنده می گه: دیب!
می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه چیه؟
می گه: بابا همون که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
رئیس شاکی می شه و می گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
کارمنده می گه: تموم شد. آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حسین حسن بیگی

پیرزن زرنگ

clever old woman پیرزن زرنگ

جوانی می خواست ازدواج کند به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و درباره محاسناتش به جوان گفت: این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است.
پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد

جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد.

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد

جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی!!!، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حسین حسن بیگی

معمای دکتر حسابی

mystery doctor hesabi معمای دکتر حسابی

سوال : 

دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند. هر کدام یک در دارند ولی هیچکدام پنجره ندارند. درهایشان که بسته باشد درون اتاقها کاملا تاریک است. در یک اتاق سه چراغ برق به توانهای ۱۰۰، ۱۱۰ و ۱۲۰ وات و در اتاق دیگر سه کلید برق مثل هم وجود دارد.ا ما نمیدانیم کدام کلید کدام چراغ را روشن میکند( مثلا نمیدانیم آیا کلید وسطی مربوط است به چراغ وسطی یا به چراغهای دیگر اما بطور قطع میدانیم که هر کدام از کلید ها یکی از چراغها را روشن میکند. همچنین ترتیب چراغها را هم نمیدانیم ). شما معلوم کنید که هر کلید مربوط به کدام چراغ است. برای اینکار و در شروع، شما باید در اتاق کلیدها باشید و کار را از آنجا شروع کنید. شما میتوانید هر چند مرتبه که بخواهید کلیدها را روشن و خاموش کنید. اما شما تنها هستید و نمیتوانید از کسی کمک بگیرید و هیچگونه وسیله ای هم خواه برقی خواه غیر برقی بهمراه ندارید و مهمتر از همه اینکه شما حق ندارید بیش از یکبار وارد اتاق چراغها شوید و وقتیکه وارد شدید و بیرون آمدید، دیگر نمیتوانید مجددا وارد آن اتاق بشوید.

حال بفرمایید که هر کلید کدام چراغ را روشن می کند؟

 

جواب معما

.

.

.

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

یکی از کلید ها را روشن کنید و یکی دو دقیقه بعد آنرا خاموش نمایید. حالا کلید دیگری را روشن کنید و به اتاق چراغها بروید. چراغی که روشن است مربوط است به کلید دوم. دو چراغ دیگر را لمس کنید، آنکه گرم است مربوط است به کلید اول و البته آنکه سرد است مربوط است به کلید سوم است.
اگر شما نتوانستید این معما را حل کنید یقینا به این دلیل بوده است که به فیزیک معما که همانا حرارت تولید شده در چراغها است توجه نداشتید و فکر خود را متمرکز بر تناظر چراغها و کلیدها نمودید، راه حلی که هرگز شما را به جواب نخواهد رساند.

توان چراغها هم هیچ ربطی به حل معما ندارد و فقط برای گمراه کردن شما در معما گنجانده شده است.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حسین حسن بیگی

معمای ساعت فروش دکتر حسابی

all sales and doctors dilemma account معمای ساعت فروش دکتر حسابی
معمای خیلی باحال دکتر حسابی حتما بخونین یه تست هوش خیلی باحاله

سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه میکنند.

قیمت ساعت ۳۰ هزار تومان بوده و هر کدام نفری ۱۰ هزار تومن پرداخت میکنند
تا آن ساعت را خریداری کنند…

بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش میگوید قیمت ساعت ۲۵ هزار تومان بوده.

این ۵ هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان

شاگرد ۲ هزار تومان را برای خود بر میدارد

و ۳ هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان)

حال هر کدام از آنها نفری ۹ هزار تومان پرداخت کرده اند . که ۳*۹ برابر ۲۷ میشود

این مبلغ به علاوه آن ۲ هزار تومان که پیش شاگرد است میشود ۲۹ تومان

هزار تومان باقیمانده کجاست ؟



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حسین حسن بیگی

معمای دهقان و گوسفندان

the crux of the farmer and sheep معمای دهقان و گوسفندان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حسین حسن بیگی

تست تعیین میزان هوش

Test for clever people تست تعیین میزان هوش

 

این تست 10 سواله فوق العاده است، حتما خودتان را محک بزنید

در این تست هوش باید پس از خواندن هر سوال در عرض فقط ۵ ثانیه به آن جواب بدهید، در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در ۱۰ میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد (آسانی سوالات شما را گول نزند !!!)

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حسین حسن بیگی

معمای سخت تصویر

دوستان آسمونی عزیز، یک معمای سخت تصویری را در این بخش برایتان نوشته ایم که میتوانید جواب را در بخش نظرات برای ما قرار دهید تا به جواب اصلی برسیم.

رنگ دایره که علامت سوال داره چه رنگ یا رنگ هایی میتونه باشه و چرا ؟

 

puzzle video معمای سخت تصویری




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حسین حسن بیگی

معمای جهانگرد

 

mystery tourist معمای جهانگرد

جهانگردی توسط قبیله ای وحشی دستگیر شد.

اما به او اجازه داده شد تا جمله ای بگوید.

ولی بدین شرط که اگر جمله او صحت داشته باشد او را در روغن جوشان بسوزانند و اگر غلط باشد، با تیرزهرآگین مورد هدف قرار دهند.

جهانگرد هوشیار با کمی فکر پاسخ داد که موجب نجات او از مرگ شد.

به نظر شما بازدیدکنندگان عزیز آسمونی پاسخ جهانگرد چه بود؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حسین حسن بیگی